پرنیاپرنیا، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 20 روز سن داره

عروسکهای نازم پرنیا و پانیا

خاطره

1391/9/22 12:58
نویسنده : مامان سولماز
472 بازدید
اشتراک گذاری

دیشب پرنیای مامان به من گفت می شه مامان کمکت کنم من هم که داشتم با پوست کن خیار برای سالاد خرد می کردم گفتم باشه یک لحظه که رفتم بشقاب بیارم ناگهان با صدای دادپرنیا مواجه شدم سریع برگشتم دیدم که متاسفانه با پوست کن دستشو خراش داده و داره گریه می کنه خیلی ناراحت شدم سریع براش چسب زدم تا کمی آروم بشه ولی در همین حین بود که پدر دادودی از این حرکت من که به پرنیا جون کار خطرناک داده بودم شاکی شده بود وداشت منو نصیحت می کرد وپرنیا خانوم هم به طور جدی گوش می داد پس از اتمام صحبتهای پدرش شروع کرد به پشتیبانی کردن حرفهای پدرش واینکه مامان وسایل خطرناک به من  داده ومی گه به من کمک کن متفکرتعجبمن آخه کوچولو هستم و دستم برید داره خون می آد وچاشنی این کار هم گریه بود و........خلاصه فردای آنروز بعد از اینکه از سر کار باهم برگشتیم دست دخترم تو مهد نمی دونم به کجا خورده بود وخون اومده بود و این باعث شده بود تا داغ دلش دوباره تازه بشه وازمن شکایت کنه وبه این ترتیب شروع کرد :

مامانی تو همیشه وسایل خطر ناک رو به من می دی ومی گی به من با اینها کمک کن ولی من هنوز کوچیکم من باید اندازه تو بشم بعد به من وسایل خطرناک بدی .تازه فقط خیار شور کن (پوست کن )نیست که برای من خطرناکه وسایل خطرناک دیگه که نباید به من بدی مثل چاقو نخ وسوزن وبا خیلی جدیت مثلا میز من که واقعا داشتم شاخ در می آوردم گفتم کجای میز مامانی خطر ناکه ؟؟؟؟؟تعجبدخترم به سمت میز رفت گوشه میز رو به من نشون داد وگفت اینجاش اگه سرمن بخوره خون‌ می آد 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

عمه نرگس
22 آذر 91 12:22
قربونت برم الهیییییییییییییییییییییی عزیزمممممممممممم
عمه نرگس
22 آذر 91 12:25
نخ و سوزن رو از اون روز خونه ی ما یادش مونده که من همش میگفتم خطرناکه دست نزن
مامان زهرا دختر دوست داشتنی
22 آذر 91 13:26
خوب عزیزم بچه راست میگه چیزهای خطرناکه به بچه نده