درد دل با همه مامانا
سلام به همه
با وجودی که خیلی کارم رو(پرستاری )دوست دارم خیلی وقتها احساس می کنم که در مورد وقت گذاشتن برای دخترم دارم کوتاهی می کنم .که خیلی وقتها این مشغله ذهنی ام شده .گاهی با خودم می گم فرزندم را به کارم ارجحیت بدم ولی یک مقدار که زمان می گذره می بینم من وپدرش با هم که کار می کنیم خیلی راحتتر می تونیم زندگی کنیم ودست یافتن به آمال وآرزوهامون خیلی سریعتر میشه.اما اون چیزی که من را بااین مشغله درگیر می کنه حرفهای پرنیاست که گاهی با حسرت وبسیار مظلومانه به من هرزمانی که لباس بیرون می پوشم می گه مامان سرکار نرو .واین جمله پرنیا من رو خیلی وادار به فکر کردن می کنه که من باید چکار کنم .آیا دارم به دخترم ظلم می کنم یا .........آه...
نمی دونم بابت این کار روز قیامت باید پاسخ چه بدهم ؟شاید این یک بهانه کودکانه باشه که بعد از یک مدتی فراموش بشه اما آیا اثر بدی ممکنه تو آینده دخترم داشته باشه ؟؟؟؟؟
به هر حال این که همه آدمها یک بار می تونند نو این دنیا زندگی کنند وکاش می شد بهترین تصمیم رو می گرفتند که تو آینده نخواهند افسوس گذشته رو بخورند .
ببخشید فکر می کنم خیلی حرف زدم بهتر ه که موضوع رو همین جا ببندم .
ولی با همه این تفاسیر می خوام بگم که تحت هر شرایطی قلبا برای من راحتی همسرم ودخترم اولویت دارند ودر هنگام ضرورت با وجود تمامی علاقه ای که به کارم دارم ناچارم ...............