پرنیاپرنیا، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره

عروسکهای نازم پرنیا و پانیا

خواهرانه همراه کمی حس حسادت

1392/7/25 23:10
نویسنده : مامان سولماز
462 بازدید
اشتراک گذاری

یکی از روزها طبق معمول دوربین رو به پرنیا دادم تا عکسهایی که توی مهد از پانیا گرفته بودم رو ببینه ناگهن با یک حالتی که سرشار از حسادت گفت مامانی چرا از من عکس نمی گیری که من هم بدون هیچ مکثی جواب دادم عزیزم چرا نمی گیرم بیا تا از شماه وخواهریت باهم عکس بگیریم که متاسفانه ژانیا خانوم خیلی همکاری نکرد ولی باز عکسها بد نشد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

مامان یکتا و تینا
27 مهر 92 8:38
خدا این دو تا خواهر را برای هم حفظ کنه
مانی محیا
27 مهر 92 12:00
نازنین. خیلی خیلی دلمون برات تنگ شده پری خانوم
مامانیِ زهرا
27 مهر 92 20:32
دو تا دسته ی گل ، یکی از یکی خوشگلتر خدا حفظشون کنه
مامان صدف
28 مهر 92 14:36
آخی دلم خیلی براش تنگ شده. از طرف من ببوسش و بهش بگو که از طرف مامان صدف بوده. اگه منو اصلا" بشناسه
بابای ملیسا
30 مهر 92 12:29
ضمن عرض سلام و آرزوی سلامتی برای شما و خانواده محترمتون ، وبلاگ ملیسا جان با موضوعیت سالگرد آشنایی من و مامان با عکسهای جدیدش به روز شد . ممنون میشم اگر شما هم یکی از عزیزان بازدید کننده وبلاگ ملیسا دخترم باشید و با گذاشتن یک کامنت ، یادگاری به یاد ماندنی براش بسازید . منتظر حضور شما هستیم . با تقدیم احترام : بابای ملیسا
مامان ریحانه جون
2 آبان 92 16:30
علی معنای دریا در کویر است, نفوذش در عدالت بینظیر است, من از هر کاروان این را شنیدم, مسیر عشق قربان تا غدیر است... عید سعید غدیر مبارک
مامان زینب
6 آبان 92 14:17
خواهش میکنم بیا آخرین پستم راببین.


عزیزمی من شرمنده ام وبتون رو دیدم وبسیار لذت بردم
منصوره
8 آبان 92 14:58
سلام کوچولو عکسات خیلی قشنگن خودت هم که گلی