امان از دست مامان محیا
امروز مامان محیا قبل از من میره دنبال دخترش و پرنیا هم منتظر من نشسته بود. مامان محیا همش سر به سر دخترم میذاره و با اینکار عشق میکنه. بهش گفت پرنیا مامانت نمیاد دنبالت....و بچه جیغ و جیغ و گریه...تا رویا جون آرومش کرد. آخه مگه خودتون ناموس ندارین؟؟؟؟
این هم یک عکس از دخترم بعد اینکه منو دیده...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی