کتاب خوانی
خاطرات
پرنیای خسته در راه منزل
پرنیادر همدان
پارک
پرنیای مامان مثل همه بچه ها پارک رو خیلی دوست داره ...
ازشیرین کاری های پرنیا
ما تازه به این خونه اسباب کشی کرده بودیم که پرنیا از فرصت بهم ریخته گی لباسها استفاده کرده ولباسهای مامانشو تست می کرد واعتقاد داره که اونها متعلق به خودشن . ...
پرنیای شیطون
تو یک روز گرم تابستانی من مجبور شدم به خاطر پرنیا تو حیاط مهد کودک منتظر بمونم تا اون به کلاغها غذا وآب بده ...